کمی بی تعـارف با خودم !
مگـر نمیشود بـرای خـودت بنـویسی ، برای دلت بغض کنـی برای خودت دلسوزی کنی؟!
دلـم جـان تعـارف نداریم کـه من اگـر اشک نشوم میپـوسم ...
صرفـا برای روراستی برای خودم مینویسم اینها رو ...
مثلـنـی گاهـی مملـو از حرف باشی امـا هیـچ گوشی برای شنیـدن نباشـد ! هیـچ گوشی !!
و چقـد دلت حرف زدن میخواهد چقـد گفتن میخواهد چقد شنیدن میخواهد !!!
زیر لب حرفـهـا رو با خودت زمزمـه میکنـی ... عیـن دانـه دانـه تسبیح ....
کوتـاه بگویم ! گاهـی هر چـه میگردی هیچ گوشی برای شنیـدن نیـس !
هنـوز هم ایـن مـن رو هیچکس نشناختـه || خیلـی ساکـت و البتـه درونگـرا !!
بقـول شازده کوچولـو :
آدمها دیگـر وقت شناختن هیچ چیز را ندارند ! چون کسی نیس که دوست بفروشد آدمهـا دیگر دوستی ندارند
* صرفـا جهـت درد دل با خودم ُخالـی شدن بود جدی نگیریـد
|| یاد بگیریم جای تمام سختی ها صبر کنیم ||