رژیم جدی !
از اردیبهشت مـاه ِ کـه جدیـه جدی رژیـم ببـاشم
سیـدم که فرستـادم بـاشگـاه ؛ حالا دیگـه دست وردار نیـس یکی جلـوشُ بگیـره
آقـا رفتـه تـوی نـخ شکم تختـی مـنُ سیکس پـک شدن خـودش !
بطوریکـه با غـرورُ افتـخار بـه من میگـه محل کار شیرینیُ تنقلـات میارن نمیخورم
خیـال کـرده دلم براش میسوزه ! انگـار مـن نوشابـهُ فست فودُ تنقلاتُ کیکُ و... نمیخورم میام بش بگم
تازشم میگه نیلـی اعیـن بـه بعـد فقـد هفتـه ای یبـار خـامه میخورم
تازشم یچی که فخرفروشانه بم تعریف میکنه تخم مرغ خوردنشـه !!! فلـه ای میخوره خُ
بعـد مـن برا هر یک گرم کم کردن ندای "گل خوردم" سر میدهم
و وختـی اطرافم بخـور بخـور مشغـولن بـه درجـه ی بالایی از خودداری میرسم
و هی هی بفرمـایـه کـه باس فیـت بشوی ! و دقیقـا از آغـاز رژیم اینجانب 10 کیلو کم کرده باشم
و منی کـه از عشقم عمرم جونم : پفــــــــــــک محرومم ( هق هق بلنـد ) ایضـا : گـل خـوردم و
"و من الله التوفیق"
|| یاد بگیریم جای تمام سختی ها صبر کنیم ||