بــرای آرام دلــم ...
با دخل و تصرف در متن پیچی خوبم ( عنایت به این پستش ) :
مثلا بشینی روزمرگی هاتُ برای دلت مرور کنی
یاد بگیری که از صدایش بفهمی که امروز مثلا خسته است، خوشحال است، عصبانی است، کارش لنگ مانده، اعصابش پاره پوره است...
همین که شبهای دلتنگی و تنهائی باید به عکس های جورواجور توی گالری گوشی تلفن دل خوش کنی.
همین که گاهی توی دلت بغض است اما نمیتوانی بیانش کنی. نمیتوانی در اغوشش بکشی.
که دلخوش این زمزمه شوی که : در مـِهـر تفـاوت نکنـد بـُعد مسـافت !
به نظرم "فاصله مکانی با جانت" را، باید بذارن توی ِ لیست بلایای طبیعی.
بلا یعنی چی؟ دردی که کلی آدم را گرفتار کنه ...
آنجا که کسی که دوستش داری لازمت دارد یا حداقل خیلی خودخواهانه فکر میکنی که تو بودی حالش بهتر بود .
ولی به اندازه یک شب رانندگی ازش فاصله نداری...
آنجا که دوای هردردی آغوش و سکوت است و یک اقیانوس فاصله داری...
وقتی میدونی اگر صورتش را ببنی همهچیز حل است و نمیبینی...
بلای طبیعی یعنی خیره شدن به صفحه موبایل برای شنیدن ِ صداش (کمی بی حوصلگیُ خیلی دلتنگـی )
✔ عکس : سنجاق شود به خیلی قبـل ها
|| یاد بگیریم جای تمام سختی ها صبر کنیم ||