روی ماه خداوند را ببوس❤

خدای جـانـم شکرت :)

خدای جـانـم شکرت :)

روی ماه خداوند را ببوس❤

[ و بسمـ الله چشمانت ... ]

93/10/30| شروع ایـن حس :)

❤ آویـزه گوشمـ بمانـد :

اهلی کـ ه شدی ، اهلی کـ ه کردی،باید یادمان بماند کـ ه اویی کـ ه دوستش داریمـ ، کـ ه رو بـ ه روی ماست، کـ ه در آغوش ماست ، کـ ه چشمـ در چشمـ اوییمـ ، آدم است عاقل است جایز است بـ ه اشتباه پشت این جسمـ روح دارد از یک چیزهایی خوشش می آید ، از یک چیزهایی نـ ه گاهی همـ ممکن است حوصلـ ه ی ما را نداشتـه باشد ، دلش تنهایی بخواهد از کار روزانـ ه خستــ ه می شود گاهی هیچ گرسنـ ه نیست بعضی وقت ها دوست دارد با کسی حرف بزند کـ ه تو سایـه اش را با تیر می زنی اما خب اودوست دارد با او اختلاط کند و هیچ همـ ربطی بـ ه قلبش ندارد یادت نرود کـ ه اهلی تو شده است ، کـ ه تو اهلی او شده ای کـ ه بیکار کـ ه نبوده می توانستـ ه او را انتخاب کند اما تـو راخواستـ ه ...

❤ تـ ه تـ ه همـ ه این حرفهـا همـ مـن همـ تـو بایـد مواظب دل همـ باشیمـ مواظب گرفتگـی همـ باشیمـ ، مواظب باشیمـ ... میشود این بدی ها را کمـ کرد بخـاطر همـ ؛ میشود جـای تمامـ سختی ها صبر کـرد

← بـ ه نقطـ ه ی “مــا” شدن کـ ه رسیدی…بهترین باش برایش…| بگذار حس کند هیچ کس بـ ه اندازه تو درکش نمیکند |


پیشانی ام را می بوسی ُ دنیا تمامـ می شود

✔ خدا یادت باشـه برای بعضی وقت ها کـه خیلی خستـه امـ یک بغل محکمـ بدی !

۲۸ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

یه بغل محکم میکنیم خدا ؟

 

خواهشا لدفـا کسی موعظه نکـنه !! بذارین من اینجـا راحت خودم باشم !!

مثـه یـه آغوش بی منت ! کـه دیشب هر چی گشتم برم خودمو خالـی کنم نبود کـه نبود !

مثـه اشـک چشمـام زیـر دوش حموم

مثـه نداشتـن یـه گوش شنـوا برای حرفـات ؛ مثـه بغض های فروخورده ُ خیـس

مثـه چشمـای ...بایـد بنویسم تـا خالـی بشم

مثـه وقتـی وُیسی که برا خدا خوندیُ paly میکنیُ ناخودآگاه آرامش وجودتُ میگیـره

مثـه وقتی دلت میخـواد تـا آسمـون بدویی بری یـه بغل محکم کنی خدارو

خـدایا خودت میدونی اینجـا زندگی کردن چقدر صبر میخواد ... بهت قول میدم قول میدم صبور بمونم

بی نهایــــت عـاشق عکـس این پست ـم !  

میشود برای من هم این شبهـا دعـا کنی ؟!

کامنتهـا هم تایید میشه ... حتما

                            || یاد بگیریم جای تمام سختی ها صبر کنیم ||  

خودداری :|

 

وقتـی همکـاری داشتـه باشیـد کـه در غیاب شمـا بدگویی تـونُ کنه حالتـون چیـه ؟ :|

کسانی کـه پشت سرتون حرف میزنن بذارین پشت سرتون بمونـن !

خیلی حال میده وقتی دارن پشتتون میحرفـن از راه برسیـن ُ نیشخند تحویل بدیـن ُ شرمنده شون کنیـن

لبخنـد خودتونُ حفظ کنید lady and gentleman :)

+ چنـد میـن بعـد  : عذرخواهی همکـار برای اینکـه پشتمـان صوبت کرده

ولی گفتم اعیـن بـه بعـد بدگویی هم داشتـین توی روم بگـین ! بدم میاد پشتم بحرفیـن

باشـد کـه همـه ی مـا بـه صراط مستقیم هدایت شویم :دی

+ نمیدونم چرا اعیـن آدمـا پست مـنُ سیـد میخوره

+ حقوق مبارک را نگـرفتـه همش رفـد ! هیچی دستم نموند ( قسط دادن خر عست )

+ جمعـه تاسوعـا : نذری حلیم خـانواده سیـد ؛ جـای مـن خالی ( هق )

و مـن الله التوفیـق

                               || یاد بگیریم جای تمام سختی ها صبر کنیم ||

الهی آمین :*

 

کـاش دلامـون انقـد بزرگ بود کـه بذر کینـه توش نکـاریم !

امروز توی محیط کـارم مورد احترام مدیرم واقع شدم مثلا !!!

تا ذوق داشتم ییهـو چن نفـر تنگ نظرُ بددل قشنـگ احوالمُ قهـوه ای تیـره کردن !{-137-}

حالا خوبـه خودشون میدونـن من مرخصی نمیرم! نمیدن که برم !!! بعـد قرنی ما پاشدیم رفتیم مشهدا !

حالا تـا از اعضـاُ جوارحمـون نکشنش بیـرون دست بردار نیسـتن

خدایـا کمی دلبـه ما عطا کن بدجوری نیازمندیم !

                            || یاد بگیریم جای تمام سختی ها صبر کنیم ||

سلام خدا :)


بسم الله الرحمـن الرحیـم

الهـی شکـرت خـدا کـه امـروز باز بیدار شدمُ نفـس کشیـدم

روز خوب همـون روزیـه کـه من بخـودمُ دلمُ احساسم هدیـه کنم

سلام زنـدگی :) سلام بهتـرینـای مـن ( خـانواده ) سلام ( شماهـا )

 

یچـیزی کـه واقعـا متاسفم براش اینـه استفـاده مناسبی از فضای مجازی نمیشه

مثل خیلی پیامهـا کـه این روزا توی تلگرام و جاهـای دیگـه فرستاده میشه :(

کاش فرهـنگ استفـاده از فضای مجـازی رو داشتـه باشیم

دوستـان چـه جبهـه ای گرفتیـن بـرای دو پست قبلی مـن !

اینجـا خودنوشتهـای منـه خو ؛ از دلم مینویسم !! گفتم کـه جدی نگیریـد :|

 

اول هفتـه تـون بخیـرُ نیکـی ان شاا...

  || یاد بگیریم جای تمام سختی ها صبر کنیم ||  

ندیدی جانـم از غـم نـاشکیبـاست ...

 

یا غیـاثـی عنـدَ کُـربَتـی ... ای فریـاد رس من وقت سختـی

تـه مانـده ی شبی کـه گذشت ستـاره ای بود کـه کنج دلـم غصـه را سر می کشیـد

دستش را گرفتـم دیدم عجیب طعم شور گریـه می داد ! ستـاره ی مـن خستـه بود

خواستـم آرامـش کنم بلکـه خامـوش شود ، امـا دیدم کسی نبود بغلش کنـدُ لالایی دلش بشود

دیدم کسی نیس تـا زرتـی بزنـد زیـر دلـشُ قِلُ قِلُ قلقلک بدهد تـا خنـده کنـد

با اینکـه خستـه ست امـا هوای خواب نیست! هی هی خودت را میزنی با خواب اما...

انگـار حوصلـه ی چشمانـت از سر رفتـه باشدُ کلافـه ت کنـد !

مثلا دست آخـر دو قطره اشک بریزیُ خستـه شوی از این اشکهـا ! بعـد پتـو را تـا منتهـای سرت میکشی بالاُ زرت...

دلت را حوالـه کنـی بشمـار...ستـاره ت را بشمـارُ تا خود آسمـان بـرو ...

کـاش یکـی مـرا خواب میکـرد بـرای لحظـه هـایی کـه دلم یعـالم حرف دارد ...

دلـم خدا میخـواهـد کـه بودنـم را بغـل کنـدُ بگـویـد نیلـو آرام بگیـر جانم ؛ خودم بغلت میکنم آرام بگیـر ...

* صرفـا جهـت درد دل

خوره ی نوشتـن گرفـدم :| خیلیم گرفـدم

  || یاد بگیریم جای تمام سختی ها صبر کنیم ||