صرفـا جهـت درد دل
بغـض هم می خواهد نا آرام باشد ...
دوست دارد به تلاطم بیفتد ، بتـَـپد !بغـض هم گاهی از بودنش خسته می شود ...
بغض هم گاهی می خواهد برود و قید همه ی دنیا و تعلقاتش را بزند ،
بغض هم گاهی دلش نمی خواهد در دل این و آن بنشیند ؛دلش نمی خواهد !
دلش می خواهد نا آرام باشد ....مثل همین بغض چشمانم ،که تقلا می کند ...
چنگ می زند بر مـُـژه گانم تا اشکم فرو نریزد ...که فرو ریختن اشک همانا و بـغضی شدن همان !
از مـِـهر بی دلیلش از خوبی های بی جایش،از سنگ صبوری هایش کـه زیـر دستُ پـا لـه شد به ستوه می آید
از اینکه باید دائما به بغـضها تزریق شود،در دل همه باشد ! بغضم ، آرامش می خواهد !
بُغـضی ام از قضـاوت نـادرست خیلی هـا !
خـدایـا صبرُ صبـرُ صبـر ...
پنج شنبه 21آبان 1394
|| یاد بگیریم جای تمام سختی ها صبر کنیم||