استقامت بغض های این روزها
یـه صدایی از درون بغضم را نگه داشتـه تـا نتـرکـه ...
از طرفی هی با خودم تکرار کنم یکی محکم تمامت رو در آغوش گرفتـه ُ با بغض زیـادی برای دلم بگم :
نیلوی جـان ؟ خدا شاهد است خدا میبیند خدا میداند حال این روزهای تو را ...
آرام بگـیر جـان دلـم ... اگـر هیچکس نیست خدا کـه هست ...
اگر هیچ کس هم صدای بغض های یواشکیت نیست خدا که هست ...
برایم خدایی کـن خـدا ... حالا که نه اشک درمان است نه واژه ...
ببین خدا ؟! تمام بغضم را یواشکی نگه داشتم ... چـون پسِ ، کوچه پس کوچه های ذهنم هی بگم :
جان جانان نگهدارتـه توکل کن به اون بالاسری ...
میشود بیشتر از همیشه التماس دعا کنم ؟ :( میشود برای بغض های نیلوفری آرامش بخواهید ؟
هیُ هی بغض به دلم بیادُ بگه آخه کجای دنیا پناه ببرم ؟ آخه من چیکار کنم خدا ؟!
پنـاه من تویی آروم من تویی ... خدایا تو رو خدا مواظبم باش ...
خدایا دست خالی ردم نمیکنی ، میدونم حواست بهم هست ...
یـه درمونـدگی یـه حال نـاجـور ... یـه استقـامـت بی سابقـه یـه دل ساکـت ...
خیلی گفتن این واژه سخته خیلی ... اگه از ته دل باشه اگه فقط زبونی نباشه :
الهی و ربی ؟ راضیـم بـه رضـایت ... هر چی خودت میخوای ... (خـدا ❤ با بغض نوشتم ... ولی با دل نوشتم )
هنـوزم صبورم ... بیشتر از قبـل ... خدایـا ؟ شکـرت ... شکـر ...
✔ اینکه هیچجا نیستم اینکه کمم لطفا به بزرگواری خودتـون ببخشیـد ...
یکشنبـه 1 آذر 1394
|| یاد بگیریم جای تمام سختی ها صبر کنیم ||