توقـع !

توقـع رو کـه از ذهنمـون پـاک کنیم دنیـا انگـار رنگ دیگه ای میگیره ! ( قـال نیلـو
)
مثـه وقتـی دلـمون لک
میزنـه کـه تـوی اون شلوغـی خونـتـون برای نـذری منم
کـاش بودم !
سیـدِ کلـه شق ِ مـن بـه گـمانم مـن تمام تـو رو از بـَرم ! کسی هست
مثل مـن انقـد بلد باشدت ؟!
مثـه هم زدن
نذری حلیمُ دعـاهـای پشت همـی ! مثـه خواستنت
مثـه خواستنم !
کلـه شقـیت دومی نداره ، والا مثه صبوری من
امـا یادم نمیره
:
در مهر تفاوت نکند بُعـد مسافت !! تو من رو من تو رو و ما
خدا رو !!! معبودم شکرت 
❤صبح تاسوعـای
سال 94 : برای همیشه بچسبـد بـه خـاطره های
تلفنی منُ سید 
بـه گمانم صبـورتـر از قبلـم
و دیگـه اینکه سرگیجـه دارم ! چمـه ؟ نمیرم یوخ ؟
غـُر دون خونم هم اومده پـایین !
حیف کـه قول دادم آروم باشم حیف 
|| یاد بگیریم جای تمام سختی ها صبر کنیم ||